قرآن کریم در آیات گوناگون خود، اصل تکلّم و سخن گفتن خدای سبحان را به طور صریح تأیید میفرماید. در مورد خلقت آدم ـ علیه السّلام ـ میفرماید: « وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهی إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهی»
[2] در این آیهی کریمه، سخن از گفتگوی خدای سبحان با ملائکه و فرشتگان است.
دربارهی میقات و تکلم خدای سبحان با موسای کلیم ـ علیه السّلام ـ چنین آمده است: « وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمِیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ»
[3] « وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَکْلِیماً»
[4].
خداوند در شب معراج نیز با رسول خاتم خود، به خالصترین قسم وحی و تکلّم، سخن گفت که « فَأَوْحی إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحی»
[5] آنچه که افراد عادی از کلام به یاد دارند، آن است که الفاظی برای معانی مخصوصی وضع شود و انسانها با استمداد از فضای دهان و حنجره، آن را تلفّظ کنند و در این گونه کلام، از آن جهت که الفاظ برای معانی خاص وضع میشوند، قرارداد و اعتبار وجود دارد و از آن جهت که صوت و لفظ در کار است، از دهان و حنجره باید ادا شود.
کلامی که خدای سبحان به خود نسبت داده یقیناً منزّه از صوت و لفظ و اعتبار است و برای آنکه روشن شود که مقصود از کلام خداوند چیست، باید نخست معنای «کلمه» را در قرآن بیابیم. «کلمه» در لغت عرب به معنای آن است که چیزی، نهان را آشکار کند و از پنهان خبر دهد و اگر در عرف، به کلمات متشکّل از حروف. «کلمه» میگویند، برای همین است که «مُعربٌ عمّا فی الضمیر» است یعنی آنچه را که در نهان متکلم است آشکار می سازد و افکار و حالات و خواستههای درونی او را به افراد دیگر که گوش شنوا داشته باشند، میفهماند.
سراسر هستی، کلمهی الله است
قرآن کریم، سراسر نظام هستی را «کلمهی الله» میداند ومیفرماید: « قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی»
[6] خدای سبحان به رسولش میفرماید: بگو که اگر دریا مرکّب شود برای نوشتن «کلمات» پروردگار من، پیش از آنکه کلمات الهی به پایان رسد، دریا خشک و تمام خواهد شد. و در آیهی دیگری میفرماید: «وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَهی أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهی أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّه»
[7] یعنی اگر همه درختان روی زمین، قلم گردند و آب دریا به همراه و مَدَد هفت دریای دیگر، مرکّب شوند، دریا تمام میشود ولی «کلمات» خداوند ناتمام خواهد ماند.
سرّ اینکه قرآن کریم، سراسر هستی را «کلمهی الله» میداند، آن است که هر موجودی از موجودات جهان آفرینش، «آیت» و نشانهی حقّ است و «غیب» را نشان میدهد و نهان را آشکار میسازد.
همهی موجودات، با زبان تکوینی خود سخن از خداوند و اسما و صفات عالی او میگویند. خدای سبحان در دنیا از طریق مخلوقاتش با بسیاری از انسانها سخن میگوید ولی اگر کسی « صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ»
[8] باشد، چگونه آن را میشنود؟ نشنیدن چنین افرادی دلیل بر نبودن کلام و سخن خداوند نیست، سراسر عالم، صدای حقّ است ولی گوش شنوا میخواهد.
در نظام کلّی و «نظام احسن» حتّی شیطان نیز «کلمهی الله» است و خیر و برکت را به همراه دارد؛ زیرا تا شیطان نباشد و تا وسوسه نکند، جهاد اکبری نخواهد بود و کمال و سعادت انسان حاصل نمیشود. «جهاد اکبر» وقتی است که دشمنی وجود داشته باشد چنانکه در «جهاد اصغر» نیز باید کافری باشد و عداوتی داشته باشد تا انسان به جهاد با او بپردازد.
اگر چه شیطان و انسانهای پلیدی که پیروان اویند، به سبب اختیار بد خود به جهنّم خواهند رفت، ولی در نظام کلّی، مفید و خیرند و زمینه فوز شهادت در جهاد اصغر و رسیدن به کمال تهذیب روح در جهاد اکبر را شیاطین جنی و انسی فراهم میکنند، لذا از آن جهت که مخلوق الهیاند شرّ نخواهند بود و تفاوت بین خیر بودن اصل مبدأ وسوسه در مقیاس نظام کلّی و اَحْسَن، و بین لزوم پرهیز هر شخص از اینکه مبدأ وسوسه قرار گیرد یا مورد آن واقع شود، بسیار است که باید در مسئلهی عدل کلّی، نظام احسن، خیر و شر و مانند آن مورد بحث قرار گیرد.
انسان کامل، بزرگترین کلمهی الله
قرآن کریم، حضرت مسیح ـ سلام الله علیه ـ را به طور خاصّ، کلمهی الهی معرّفی میکند «إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْیَم»
[9] و در جای دیگر میفرماید: « إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَهی یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَهی مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَىبْنُ مَرْیَمَ»
[10] و این بدان خاطر است که «انسان کامل» آیت کبرای حقّ است و هیچ موجودی نمیتواند مانند انسان کامل، خداوند را نشان دهد و از این جهت، حضرت امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ میفرماید: «ما لله آیهی أکبر منّی»
[11] آیت و نشانه و کلمهای از انسان کامل مانند رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمهی معصومین ـ علیهم السّلام ـ که همگی نور واحدند، وجود ندارد و در جوامع روایی نیز آمده است که «نحن الکلمات التامّات»
[12] یعنی ما کلمات تامّه و کامله الهی هستیم.
بنابراین، سخن و قول و کلام خدای سبحان، چه در دنیا و چه در آخرت، از نوع صوت و لفظ و اعتبار نیست؛ چنانکه از امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ نقل شده که فرمودند: «... یقول لمن أراد کوْنَه: کن، فیکون، لا بصوت یُقْرَع ولا بنداءٍ یُسْمَع و إنما کلامه سبحانه فعل منه أنْشَأه و مَثّلَهَ»
[13]: قول خداوند، فعل اوست که منزّه از صدای کوبیده شده است و مبرّای از ندایی است که شنیده شود. کلام خدا افاضهی هستی است، ولی در مرحله نازلهاش به صورت تورات ملفوظ یا قرآن فصیح عربی، تجلّی میکند و در این مرحلهی نازله، لازمهاش لفظ و اعتبار است، و عربی بودن و عبری بودن و غیر آن مطرح میشود. قرآنِ عربی مبین، ذیل و نازله و رقیق شدهی کلام الهی است و صدر و اصل آنکه در مقام «لدن» بر وجود مبارک پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، نازل میشود و ایشان میپذیرد، منزّه از صوت و لفظ و اعتبار است، حقیقتی است علیّ و بلند و حکیم که با «مشاهده» دریافت میشود.
غرض آنکه، حقیقت قرآن در تمام مراتب آن، کلام خداست و این کلام که به تمام مراحل خود، مخلوق الهی است فعل خاص اوست که خداوند آن را ایجاد فرموده و خصوص مرتبهی نازله آنکه آن هم مانند دیگر مراتب، کلام خدا و مخلوق اوست عبارت از الفاظ ویژه و کلمات مخصوص خواهد بود.
قرآن، تکلّم الهی است
یکی از سؤالاتی که پاسخ به آن معرفت ما را به قرآن کریم بیشتر میکند این است که: آیا وقتی کلام خدا به رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ رسید، وحی الهی در وجود آن حضرت ختم مییابد و ایشان پیام خداوند را به مردم ابلاغ میکنند یا وجود مبارک آن حضرت همانند فرشتگان، مجرای وحی و مسیر تکلّم الهی است تا به انسانهای دیگر هم برسد و آنچه به انسانهای عادی میرسد حلقهای از حلقات نهایی کلام خدا و مهرهأی از سلسلهی وحی الهی به شمار میرود؟
بنابر فرض اوّل، انسان عادی کلام خداوند را نمیشنود بلکه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ کلام خدا را به مردم ابلاغ میکند و بنابر فرض دوّم انسانهای عادی نیز کلام خداوند را میشنوند اگر چه به واسطهی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ باشد؛ البتّه بین شنیدن آن حضرت از فرشتهی وحی و شنیدن انسانهای عادی از ایشان فرق عمیقی وجود دارد.
امتیاز اساسی بین شنیدن رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ از خدا یا فرشتگان و بین استماع انسان عادی از رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در این است که: اوّلاً رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در شنیدن و پذیرش وحی معصوم است یعنی هرگز کاهش یا افزایش در پذیرش او نسبت به وحی الهی راه ندارد بلکه همان را طبق واقع (علی ما هو علیه) مییابد. ولی انسان عادی که نزدیک به برخی از خاطرات شیطانی یا افکار پوچ نفسانی است ممکن است آن را درست دریافت نکند و در اثر سوء اختیار خود گرفتار کژ راهه در ادراک گردد.
و ثانیاً دریافت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ از خداوند یا فرشتگان به نحو علم حضوری است ولی دریافت انسان عادی از رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به نحو علم حصولی است.
و ثالثاً رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ آنچه معصومانه به نحو علم شهودی دریافت کرد معصومانه حفظ میکند و از آسیب فراموشی محفوظ است «سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسى»
[14] ولی انسان عادی گذشته از دریافت غیر معصومانه، در مقام ضبط و نگهداری نیز محفوظ از سهو و فراموشکاری نخواهد بود.
رابعاً در مقام املا، ابلاغ، انشای شنیده شده، فرق دیگری وجوددارد که خارج از بحث است.
[1] ـ سورهی توبه، آیهی 6.
[2] ـ سورهی بقره، آیهی 30؛ هنگامی که پروردگارت به ملائکه گفت: من در زمین خلیفه و جانشین قرار میدهم.
[3] ـ سورهی اعراف، آیهی 143؛ و هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت.
[4] ـ سورهی نساء، آیهی 164؛ و خداوند با موسی سخن گفت، (و این امتیاز، از آن او بود.)
[5] ـ سورهی نجم، آیهی 10؛ در اینجا خداوند آنچه را وحی کردنی بود به بندهاش وحی نمود.
[6] ـ سورهی کهف، آیهی 109.
[7] ـ سورهی لقمان، آیهی 27.
[8] ـ سورهی بقره، آیهی 171؛ کر و گنگ و نابینا هستند که درک نمیکنند.
[9] ـ سورهی نساء، آیهی 171؛ مسیح عیسی بن مریم فقط فرستادهی خدا و کلمه (و مخلوق) اوست؛ که او را به مریم القا نموده.
[10] ـ سورهی آل عمران، آیهی 45؛ (به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمهای (وجود باعظمتی) از طرف خودش بشارت میدهد که نامش مسیح، عیسی پسر مریم است.
[11] ـ بحار، ج 23، ص 206، ح2؛ برای خدا آیت و نشانهای بزرگتر از من نیست.
[12] ـ بحار، ج 5، ص 9، ج 1.
[13] ـ نهج البلاغه، خطبهی 186، بند 17؛ به هر چه اراده کند میفرماید: باش (کن) پس بلادرنگ موجود میشود (فیکون) امّا گفتن کلمهی «باش» نه صوتی است که در گوشها نشیند و نه فریادی است که شنیده شود بلکه سخن خدا همان کاری است که ایجاد میکند.
[14] ـ سورهی اعلی، آیهی 6؛ از یک آب جهنده آفریده شده است.